پنجشنبه, ۱۸ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۱۶
در قسمتی از کتاب «خوئینی» که گذری بر زندگی و خاطرات شهید ابوالفضل خوئینی است، می‌خوانید:«پیش از رفتن به جبهه، مادرم برایش دختری را خواستگاری کرده بود و به رسم و عرف زمانه، قطعه‌ای طلا خریده بود تا ابوالفضل آن را به عروس هدیه بدهد. اما برادرم در آن روز، آن طلا را از مادرم قبول نکرد و به جای آن یک حبه قند از قندان آنان برداشت و در بشقاب عروس خانم گذاشت.»

برشی از کتاب «خوئینی» | خواستگاری!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، کتاب "خوئینی"، گذری بر زندگی و خاطرات شهید ابوالفضل خوئینی به کوشش حسن شکیب‌زاده در یکصد و ۲۰ صفحه، با شمارگان ۲۰۰۰ نسخه توسط رویای آبی به عنوان ناشر و در اول ۱۳۹۷ چاپ خود را تجربه می‌کند.

در یادداشت این کتاب آمده است: «... ابوالفضل خوئینی، یکی از خیل انقلابیون بی ادعای – دیار مینودری – قزوین است، که علاوه بر تلاش و مجاهداتش در دوران پیروزی انقلاب اسلامی، همت بلندی در حمایت از محرومین و مستضعفین جامعه داشت و با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، هر آنچه داشت و نداشت، رها ساخت و وارد میدان نبرد حق علیه باطل شد.

او در میان خانواده، دوستان و یاران، ویژگی‌های منحصر به فردی داشت که از او انسانی صادق، صبور و مهربان در جبهه‌های گوناگون فرهنگی – اجتماعی و رزمنده‌ای پرتوان و سلحشور در میادین دفاع مقدس ساخته بود ...»

در بخشی از کتاب یاد شده، معصومه خوئینی خواهر شهید ابوالفضل خوئینی روایت می‌کند: پیش از رفتن به جبهه، مادرم برایش دختری را خواستگاری کرده بود و به رسم و عرف زمانه، قطعه‌ای طلا خریده بود تا ابوالفضل آن را به عروس هدیه بدهد.

اما برادرم در آن روز، آن طلا را از مادرم قبول نکرد و به جای آن یک حبه قند از قندان آنان برداشت و در بشقاب عروس خانم گذاشت و گفت: با همین یک حبه قند به امید خدا زندگی را شروع می‌کنیم. من با تشریفات و تجملات موافق نیستم! البته آن دختر خانم هم مثل خودش بود و پذیرفت.

پوستر سالروز شهادت شهید «سلیمانی»

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده